#آخته_پارت_112
- از اینکه تو این خونهای ناراضی؟! آخه از مادرت شنیدم از خونه قبلی هم شاکی بود.
- کلا هیچ کدوم دوست نداشتم.
سرش را پایین انداخت.
- چون با ما همخونه شدین؟!
راستش را باید میگفتم؟! دلم را به دریا زدم.
- اره!
لبخندش غمگین شد.
- با برخوردهای هم که بود حق میدم.
- نه نه برعکس!
متعجب نگاهم کرد. ادامه دادم.
romangram.com | @romangram_com