#آخته_پارت_111

لبخندی زدم و به اتاقش نگاهی انداختم. تم دخترانه کاملا دیده می‌شد در سراسر اتاق برعکس من که اتاقم آنقدر ساده و بود که بیشتر شبیه اتاق تیمارستان بود.

- اتاق قشنگیه!

- قابل شما رو نداره!

به چشمانش نگاه کردم، چه خانواده جالبی بودند. چشم و لب‌شان در اتحادی عجیب به سر می‌برد همزمان با هم می‌خندید.

- اتاق من شبیه یه آدم تیمارستانیه از بس که سادست!

بلند خندید.

- باور نمی‌کنم هنرمندی عین تو دیوونه باشه!

- دیوونه که هستم ولی خب حوصله تزیین اتاق ندارم.

- چرا؟!

- شاید چون هیچ علاقه‌ای بهش ندارم.

اخمی میان ابروی کمانی‌اش نشست.

romangram.com | @romangram_com