#آخته_پارت_106
فرزان نگاهی دقیق به تمام اجزای صورتم انداخت و با لبخندی کمجان گفت:
- من برای مراسماتی خاص که ساعاتی مختلف در ماه داره موزیسین میخوام. برای من در اختیار گرفتن موزیسین مشهور راحته؛ ولی خوشم نمیاد این همه پول بیخود به کسی بدم!
با پوزخندی گفتم:
- پس چون با نرخ کمتری میتونید راضیمون کنید بهسمت...
- لیلی جان شما چرا انقدر بد دلی!
ریحان به میان حرفم آمد تا با نیش زبان فرزان را مفتخر نکنم. با جدیت رو به ریحان کردم و گفتم:
- شما برای خودت تصمیم بگیر من برای خودم!
سپس رو به فرزان ادامه دادم.
- من شبها نمیتونم کار کنم و اینکه دانشگاه هم میرم. با این اوصاف معلومه به درد همکاری با هم نمیخوریم پس بیخیال بشیم بهتره!
بلند شدم و از جلوی دیدگان متعجب ریحان قصد خروج کردم؛ اما جملهای که فرزان گفت باعث شد که بایستم!
romangram.com | @romangram_com