#آخته_پارت_104
- چرت چیه از برق چشاش معلومه قافیه رو باخته! البته تو هم کم مشکوک نیستیا.
مشتی حواله کتفش کردم و با چشم غرهفهماندمش دیگر ادامه ندهد.
خندهاش را جمع کرد و موضوع را عوض کرد.
- فرزان زنگ نزد؟
همان طور که از دانشگاه خارج میشدم گفتم:
- نمیدونم از دیشب که گوشیم رو خاموش کردم هنو روشن نکردم.
پرید جلویم و گفت:
- به من گفت یه سر بریم پیشش. بخدا خبری از اون دختره هم نیست.
دستانش را همچون هندوها به هم زد و با چشمانی ملتمس خیره شد.
- خیلی خب بریم.
romangram.com | @romangram_com