#آخرین_پناه_پارت_20
اردوان خواست از در خارج شود که صدای پناه او را از کارش منصرف کرد: - بابا یه مشکلیه میشه فردا بامن بیاید دانشگاه؟؟
- چیزی شده عزیزم؟؟
- شاید چیز مهمیم نباشه اما برای من که شما نذاشتید کسی از گل نازک تر بهم بگه خیلی چیزه
- کسی بهت چیزی گفته ؟
- اوهوم اردوان با حالتی عصبی گفت: - کی؟؟
- بابا اروم باشید
- بگو عزیزم من ارومم کی وچی گفته؟
- امیر پور حالا چی گفته اش مهم نی
- چرا مهمه بگو
- گفت زبونه منو با نیش مار پیوند زدند
سپس خودش را در اغوش اردوان انداخت ..همونطور گفت:
- شاید فکر کنید خیلی لوسم نه؟؟
- نه عزیزم تو خودتو ناراحت نکن من خودم یه کاریش میکنم مرتیکه پررو غلط کرده !
- بابا این قضیه مربوط به چند روز پیشه ها؟؟
- پس چرا اون موقع نگفتی؟؟
- همین جوری...
- باشه عزیزم..
بوسه روی گونه پناه زد وبا عصبانیت از اتاق خارج شد .. پناه اروم روی گونه اش زدو گفت:
romangram.com | @romangram_com