#آخرین_پناه_پارت_19

- شوخی با پایان مرگ
سامیار گفت:
- خب کدومش بهتره
همه به اولی نظره مثبت دادند وپناه گفت:
- تبلیغش با من
- ببینم تو ناراحت نشدی کشدمت؟؟؟
- نه !!
- واقعا؟؟
- اره
- خب یه پسرم برای نقش رادین میخوایم
- میگم اسمامونو تغییر بدیم نه
- اره بهتره
- خب بفرمایید کارایی که بهتون محول شده رو انجام بدین.. سپس خودش دست به کار شد به خونه خودشون رفت ودرست کردن تیز وپوستر برای تبلیغو شروع کرد...نیمی از شب گذشته بود که پدرش با لیوانی شیر به بالای سرش اومد : - چی کار میکنی دخترم
- دارم تیزر برای تئاتر جدیدمون درست میکنم سامیار دوباره فیلمنامه نوشته بخشیشم درمورد قضیه خونه امانتی وقتی متوجه شد قضیه از چه قرار یه فیلمنامه ساخت جالبه اسمشم "شوخی مسخره" است قشنگه؟؟؟
- بله دخترم.. کاری از دست من بر میاد کمکی چیزی ؟؟
پناه گونه پدرش را بوسیدو گفت: - ممنونم فعلا که به مشکلی نخوردیم
- باشه من میرم تو هم به کارات برس اینم بخوری ها ؟؟
- چشم

romangram.com | @romangram_com