#آخرین_پناه_پارت_17

- اقای بردیا بلند شید برید جای اولتون
- اخه ...
- اخه نداره گفتم برید سرجای اولتون من میخونم خوبه...
- بله
بلند شد ودر حین رفتن با خودکاری که در دست داست برگه چند نفر را خط خطی کرد که اعتراضشان بلند شد اما بدونه توجه به صندلی عقبی برگشت ..سکوت کلاسو در بر گرفت واستاد با توضیح شروع به نوشتن کرد که سامیار با لحن جدی گفت:
- استاد ما متوجه نشدیم دوباره توضیح بدید
واستاد دوباره توضیح داد... دقیقا یه ساعت از زمان کلاس گذشته بود واستاد برای برا دوم شروع به توضیح مسئله کرد که پناه گفت:
- استاد میشه انقد یه جمله رو دوبار تکرار نکنید هنگ کردیم
- بس کنید انگار هرچه از هم فاصله میگیرید بدتر میشید بلند شید 6 تایی تون بیرون
و6نفر بلند شدند وکلاسو ترک کردند با بستن در کلاس همه با هم جیغ کشیدنو هورا که باعث شد امیرپور با اون چهره عبوس مقابلشون ظاهر شه
- دوباره که شما بیرونید بازم این استاد بیچارو رو اذیت کردید از شما بعیده خانوم تمنا
- چون شما گفتید بعیده کاری کردم که بعید نباشه نظرتون ؟؟
- از دست شما ها اخر یه کاری میکنید از اینجا اخراجتون کنن
- اینجا نشود یه جای دیگه مشکلی نی پزشکی مغزو اعصاب نمیخونیم که خودمونو اذیت کنیم درس نمیگم اقای امیر پور؟؟؟؟؟؟؟
- برید برید ماشاا..نزبون نیس که با نیش مار پیوندش زدند
- چرا توهین میکنید به خاطر موی سفیدتون چیزی بهت نمیگما
امیر پور با عصبانیت انجا رو ترک کرد نسیم گفت:
- زورش به تو نمیرسه به ما که میرسه مراعات ماروکن لطفا خانوم تمنا، تمنا ..تمنا..

romangram.com | @romangram_com