#آیدا_و_مرد_مغرور_پارت_58

ـ نمی دونم زودباش زیاد منتظرش نزار.
بادلهوره وترس گوشیو از عمو گرفتم..صدامو صاف کردم ..
ـ الو سلام
سلام حال شما ؟
ـ مرسی خوبم .کاری بامن داشتید
ـ بله یه بسته برات فرستادم.فردا بازن عموت برو آرایشگاه نگران هزینهش نباش نمی خوام چیزی کم داشته باشی .یاحصرت چیزیو بخوری ...اگه کاری ندار قطع کنم
ـ نه خداحافظ
ـ خداحافظ...
به تنها چیزی که فکر نمی کردم .آرایشگاه بود ...وای خدا حتی پشت تلفن صداش جدی به نظر می رسید ..صدای عمو رشته افکارمو پاره کرد ...
ـ آقای رئیس گفت تانیم ساعت دیگه ...یه بسته برای آیدا میاد در خونه ...
زن عمو: بسته ... چی هست؟
نمی دونم نگفت:

romangram.com | @romangram_com