#آیدا_و_مرد_مغرور_پارت_41
ـ آها ...از اول بگو...
سرمو پاین انداختم با خجالت گفتم :
ـ راستش نمی دونم .
دهنشو پر باد کرد وبعد داد بیرون
ـ محسن سایز کمرشو نمی دونه . چند تا شلوار شیک بگو براش بیارن .
ـ ای به چشم دادش همین الان ..
سرشوچرخوند ..
ـ خانوم ناصری ..چند تاشلوار با رنگهای مختلف سایز این خانوم بیار ...
شلوارهارو آوردن رفتم داخل اتاق پرو پوشیدم .دیگه بیرون نرفتم آیدینم نخواست ببینه .وقتی رفتم بیرون .باچشمای درشت آبیش خیره شد تو چشمام /
ـ خوب بودن ؟
ـ اهم
خلاصه سه تا پالتو شیکم به رنگهای قرمز ،سورمه ای مشکی خریدم روسری وشالم باهاش ست کردم به اصرارآیدین پالتو قرمز شال هم رنگشبایه شلوار کتان کرمی پوشیدم ولباسهای مدرسمو گذاشم تویه کیسه ...چقدر تواین پالتو گمرمه.
romangram.com | @romangram_com