#آیدا_و_مرد_مغرور_پارت_4
کییی ؟کجا باهاش حدف زدی؟مامانت کجا بود؟
مامان قبل از من رفته بود چون درس داشتم بعدا رفتم.تو کوچه دیدمش گفت: می خواد بیاد خواستگاریم.
باخوشحالی دستاشو گرفتم.
وای چه خوب حالا کی میاد ؟
ـ به این زودی میان با باباحرف می زنن ولی بعد از امتحان پایان سال ازدواج می کنیم.
ـ خیلی خوشحال شدم ایشا....خوشبخت بشی خواهری
همو بغل کردیم وکلی خندیدیم...با صدایی که شبیه به جیغ بود از جا پریدیم زن عمو بود.
ـ دارید چکار میکنید؟
رو به من کرد
ـ بیا سفره رو بنداز الان عموت می رسه.
ـ چشم همین الان
غذاو ظرفارو آماده کردم سفره رو انداختم.عمو از سرکار برگشت.با خوش روی سلام دادم.
romangram.com | @romangram_com