#آیدا_و_مرد_مغرور_پارت_36
با نگاهی که به من کرد از آیدین خواست معرفیم کنه .
ـ آیدا خانوم هستن در بارش بهت گفته بودم.لطفا یکی از فروشنده های خوبتو صدا کن لباس ،کفش ،کیف پالتو ،یا هر چیزی که یه خانوم نیاز داره بیاره
چند قدم جلو آمد ..با لبخند زیبایی گفت:
ـ سلام خانوم خوش آمدید .
سرمو پاین انداختم با صدای آرام سلام دادم
چهره ی مهربانی داشت چشم وابروی مشکی بینی متناسب با صورتش لب نازک قدبلند وهیکل ورزشکاری کمی از آیدین کوتاه تر بود .سرش و چرخوند
ـ خانوم عزیزی تشریف بیارید .
دختر ریزه میزه ای جلو آمد
ـ بله در خدمتم.
محسن رو به آیدین گفت :
ـ ایشون کمکتون می کنن ..هرچی که لازم دارید براتون میارن .
romangram.com | @romangram_com