#آغوش_سرد_پارت_67


- «کی گفته با تولد او ما از هم دور می شویم.»

- «کسی نگفته از حال و روزمان پیداست. اغلب اوقاتت در این اتاق سر می شود گفته باشم شیدا من از فردا به این اتاق نقل مکان می کنم.»

- «می خواهی به روی تخت بچه ام بخوابی مگر روی تخت او جا می گیری.»

- «شیدا، این چه حرفیست که می زنی! مگر من صبح تا شب می خوابم که این را می گویی!»

- «پس برای چه می خواهی بیایی اینجا؟»

- «برای این که تو را بیشتر ببینم.»

- «ای دروغگو! من که از صبح تا ظهر که تو سرکار هستی اینجایم و بعد که به خانه می آیی دیگر اینجا نمی آیم.»

- «پس بفرمایید الان که من از سرکار برگشتم تو را کجا پیدا کردم؟»

- «خوب، حالا این دفعه پیش آمد دلیل نمی شود که ....»

romangram.com | @romangram_com