#آغوش_سرد_پارت_137
- «خواهش می کنم علی آقا فکر نمی کردم تا این حد حساس و زودرنج باشید.»
- «بله حق باشماست.اگر زودرنج نبودم به خاطر جواب منطقی شمیم که با صراحت گفته بود من را نمی خواهد سال ها غم غربت را به جان نمی خریدم. بله من حساس و زودرنجم.»
- «هرچه می گویم بدتر می شود.بهتر است سکوت کنم شاید از کدورت شما بکاهد.»
- «ببخشید که بی پرده حرف می زنم.ولی سکوت همیشه و همه جا خوب نیست الان سکوت شما معنایی نخواهد داشت.»
- «پس چه کنم که شما از گناه من بگذرید باور کنید من نفهمیده و نسنجیده این حرف را زدم وقتی فهمیدم رضا دچار مرگ مغزی شده خونم به جوش آمده بود باور نمی کردم شما بدون مشورت با من کاری کرده باشید.»
- «مشورت نکردیم چون به صلاح شما نبود بعلاوه این فقط ناراحتی شما را بیشتر می کرد باور کنید شیدا خانم بار ناراحتی شما به دوش من هم بود.»
- «می دانم و از این بابت هم ممنونم و هم متاسفم امیدوارم خطای من را ببخشید.» جوابم را نداد. نگاهی به خیابان ها کردم پرسید: «نیما چطور است؟»
- «خوب است.»
- «عروس و داماد چه می کنند.»
romangram.com | @romangram_com