#آغوش_سرد_پارت_136


- «نه منتظر شما بودم با رضا درد دل کردید. گفتید من قاتلم.»

- «لطفاً من را شرمنده نکنید گفتم که معذرت می خواهم.»

- «فکر می کنید با یک عذرخواهی تهمت هایی که به من روا داشتید برطرف می شود.»

- «متاسفم»

- «متاسفید! فقط همین!شما حتی اجازه ندادید من توضیح بدهم اجازه ندادید بگویم من حق انتخاب نداشتم.»

- «می دانم. افشین همه چیز را گفت.»

- «باید به خودم افتخار کنم که برای اثبات حرفم نیاز به شاهد داشتم. یعنی شما حرف من را قبول نداشتید ولی حرف افشین شوهرخواهرتان را بی چون و چرا می پذیرید. واقعاً برای خودم متاسفم که تا این حد آدم بی اعتمادی هستم.»

- «اصلاً این طور نیست گفتم که من اشتباه کردم لطفاً فراموش کنید.»

آهی کشید و گفت: «دلم می خواهد هرچه توی دلتان می گذرد بگویید. واقعاً من را قاتل می دانید یا...»

romangram.com | @romangram_com