#آغوش_سرد_پارت_11
- «مامانی ات راست گفته»
- «با آن آقا جوونه می خواهی عروسی کنی؟»
- «کدوم یکی؟ او که عینک دارد یا آن که ندارد؟»
- «او که ندارد.»
لپش را کشیدم و گفتم:«تو خیلی شیطانی آرش،آره با همان، تو دوستش داری؟»
- «بله مامانی ام گفته به او بگویم عمو رضا»
با کشدن آهی از سینه ام گفتم:«دوست داری بگویی؟»
- «آره دوست دارم»
با خنده تلخی گفتم: «خوب اگر دوست داری بگو. هر چه دلت می خواهد بگو»
romangram.com | @romangram_com