#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_91
دلارا؟
چشمامو حرصی بازوبسته کردمو رو به شاهرخ که از ماشین پیاده شده بود گفتم:یکتا هستم خانم یکتا
یه لبخند کج زدو گفت:برای من دلارایی
تا خواستم یه چیزی بگم نذاشت وگفت:خیل خب گارد نگیر اومدم فقط اینو بهت بدم
وبعدش دستشو از پنجره کرد داخل ماشینو یه جعبه کادویی اورد بیرون و گرفت سمتم
_این چیه؟
یه هدیه
اخمامو کردم تو هموگفتم:اونوقت به چه مناسبت؟
گوشیت دیروز نابود شد از اونجاییم که تو منو مقصر میدونی خواستم حسن نیتمو نشون بدم و این هدیه رو و برات خریدم
_ولی من نمیتونم قبولش کنم
کادورو تو دستش تکون دادوگفت:ببین دختر خوب من اینو واسه تو خریدم پس باید بگیریش حالا اینکه بعد خواستی بندازیش سطل آشغال به من ربطی نداره
مردد بش نگاه کردم که باز گفت:بگیر دیگه
اروم دستمو بردم جلو وکادو رو ازش گرفتم و یه تشکر زیرلبی کردم ازش
اونم یه لبخند زدو بهم گفت:شنبه میبنمت،فعلا
romangram.com | @romangram_com