#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_88
ازدره کارخونه که زدم بیرون پارس داراو دیدم که چند قدم اون ور تر پارک بود تندی رفتم سمتشو نشستم تو ماشین
یه نگاه به دارا کردمو اروم گفتم سلام
علیک سلام،چقدراروم یعنی انقدر امروز خسته شدی
با بغض سرمو به معنی نه تکون دادم و حرفی نزدم
داراام که معلوم بود خیلی تعجب کرده دستشو گذاشت زیرچونمو صورتمو بالا اورد وگفت:دلی بغض کردی؟
بعد که جوابی ازمن نشنید صداشو برد بالاو گفت:حرف بزن ببینم تو اون خراب شده کسی بهت چیز گفته؟
برای اینکه فکرای بد نکنه سریع گوشیه شکستمو از تو کیفم دراوردمو گفتم:گوشیم نابود شد
با اخم به گوشیم بعدشم به من نگاه کردوگفت :دلارا بخاطر این،اینجوری بغض کردی؟
_دارا کلی عکس و اطلاعات توش داشتم
دارا گوشیواز کف دستم برداشت و گفت:میبرمش پیش ساسان،نگران نباش درستش میکنه
_یعنی میشه؟
یه لبخند مهربون بهم زدوگف اره اجی میشه،بعدشم لحنشو لاتی کردوگفت:حالا چون ضعیفه خوبی بودی میخوام بت حال بدم وببرمت یه غذامشتی با اق دارا بزنی تو رگ هستی؟
خندیمو گفتم:هستم
romangram.com | @romangram_com