#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_6
یه پامو انداختم رو اون یکی پامو روبه ترانه گفتم :توهمیشه مزاحمی
مامان:دلــــــــارا
،چیزی نگفتمو فقط یه نگاه خصمانه به ترانه کردم
نگاکن این ترتر مارموزم چه خوشش اومده
من فعلا بیخیالش میشم ولی دارم واست ترانه خانوم پاشدم رفتم تواتاقم
آخیییش هیچ جا مث اتاق خوده ادم نمیشه همینجور که داشتم میرفتم سمت پنجره یهوجیغم رفت هوا
، ای توروحت دلارا که این بازارشامو مرتب نمیکنی پامو گذاشتم رو کیلیپسم
کیلیپسه که دارفانیو وداع گفت این وسط پای منم داغون شد لنگون لنگون رفتم لب پنجره ،عاشق پنجره ی تواتاقم بودم روبه پارک نزدیک خونمون بازمیشد اصلا عشق میکردم بازی بچه هارو میدیدم مثله همیشه نشستم رو صندلی ای که گذاشته بودم رو به پنجره و غرق بازیه بچه ها شدم فکرکنم یه یه ساعتی همینجوری نشستم که دارا از اون پایین داد زد برم میزشامو بچینم مانتو شلوارمو با یه تاپ شلوارک سبز عوض کردمو رفتم پایین
_به به ببین شراره خانم چه کردهههه همه رو دیوونه کرده
مامان:زبون نریز دختر میزو بچیین
_چششششم
چشمم روشن از اونور اپن دیدم این ترانه نامرد،همچین مثه ملکه هارو مبل لم داده
_هوی ترتر پاشو بیا کمک
romangram.com | @romangram_com