#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_45


دانیال داشت مدام دکمه هارو فشار میداد که من گفتم:نکن اقا یه موقه بدتر میشه

چیزی نگفت و گوشیشو از تو جیبش دراورد و بعدکه صفشو روشن کرد کلافع باز،گذاشت تو جیبش

_اقا چیشد،نمیشه کاری کرد؟

لعنتی هیچی نمیگه

_بدبخت شدم روز اول بخاطر تاخیر اخراجم میکنن،به نظرتون کسی فهمیده گیر کردیم؟

فقط سرشو تکون داد

_شمام تو همین ساختمون کار میکنید

بازم سرشو بالاو پایین کرد

_جدی؟کدوم واحد ؟ وشیطون زل زدم بش اهااا حالا چجوری میخوای با کلت جواب این سوالو بدی

ای بیشور باز چیزی نگفتو سرشو تکیه داد به دبوار اسانسورو چشماشو بست،زشته خر خیلی،غیر مستقیم بم گف،خفه شو

لبمو جوییدمو ساعتو نگاه کردم اووووووف پنج دیقه وقت داشتم

کلافه باز لبمو جوییدم و سقف اسانسورنگاه کردم که یه سوسک دیدم و غیرارادی،جیغ زدم



دانیال

romangram.com | @romangram_com