#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_3


راستی من چرا همش دارم ازترانه نکبت حرف میزنم بریم سر اصل مطلب که اینجانب میباشد

اسمم که خب دلاراس،دلارا یکتا،۲۱سالمه و ترم آخر لیسانس حسابداریم و متاسفانه هیچ گوسفند نری تو زندگیم نیست البته به غیر تک داداش گلم دارا،بابامم تویه شرکت خدماتی کار میکنه و مامانمم قربونش برم وظیفه ی خطیر غرزدن به جون منو داره

برگ ترخیص ترترو گرفتم و رفتم دنبالش دیدم چشمم روشن داره با یه جیگر اونم از نوع چشم ابرومشکیش اختلاط میکنه

دوتا سرفه کردم که متوجه اومدنم شن

عه دلاراجان اومدی

جااااانم دلارا چیچی ،والا ازبس به من گفته نکبت خودم گاهی حس میکنم اسمم نکبته حالا جلو این جیگره به من میگه دلارا جااان ای مارموز

_بعله اومدم ،اگه صحبتی نیس بریم یه تک نگاهم به جیگره کردم

جیگره بدون توجه به من شروع کرد به حرف زدن با ترانه: به هرحال مزاحمتون نمیشم خانم ایزدی ،پس حتما به توصیه هام گوش کنید بااجازه

ترانه ام یه لبخند محجوب زدو ازش تشکر کرد

نگاکنا چقد برا ترتر نطق کرداونوقت برامن یه کله بیشتر تکون نداد

_عوووی سنگ قبرشسته این چییی میگفت هااااا یه روز ازت غافل بودماا

درحالی که داشت از روی تخت میومد پایین گفت:چرت و پرت نگو بیا کمکم کن،بریم دارا بهم زنگ زد دم در منتظره

دست به سینه وایسادم جلوشو گفتم:اولا که خودت چرت وپرت نگو نادان،دوما توچراااانمیخوای بفهمی دستت شکسته نه پاهات بنابراین به کمک من نیازی نداری سوما دارا چرا باید به تو زنگ بزنه هااااااااا مگه من زبونت لال مردم

وااای دلارا صبح چی خوردی چرا انقد حرف میزنی ،تواصن موبایل اوردی که اون دارای خواهرمرده بخواد بت زنگ بزنه؟

romangram.com | @romangram_com