رمان آقای دیوانه و دلبر

#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_19


_ترانه جونم

ترتر،به من چه همش تقصیر ارسلان بود که نخورد

ارسی:روتو برم تقصیر من بود؟

‌اخمامو کردم توهموگفتم :په نه په تقصیر من بود

ارسلان دندوناشو سایید بهم گفت:دلارا نزار پاشم براتا

_بروبابا ،مثلا پاشی چیکار میکنی

یه لبخند حرص درار زدو گفت:تورومیشونم

دهن باز کردم که یه چیز بگم که دوباره ترانه با یه جیغ پرید تو دستشویی منو ارسیم یه نگاه بهم کردیم و پوکیدیم از خنده

همینجور داشتیم میخندیدیم که دارا درو باز کردو اومد تواتاق رو به ارسلان گفت

دارا:ارسلان به نظرت دیروقت نیست و پوکر فیس نگاش کرد

ارسی:الان غیرمستقیم داری منو از خونتون بیرون میکنی؟

دارا:غیر مستقیم چیه خیلی مستقیم دارم میگم پاشو برو گمشو خونتون

ارسلان دست به سینه زل زد به منو گفت:دلارا بام کار داره

هااا؟

romangram.com | @romangram_com