#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_20


چیزی جوابشو ندادم که گفت:مگه نه دلارا

با تعجب گفتم:ها ؟من؟

بله شما

دارام که مشکوک شده بود نشست روصندلی میز کامیپوترمو گفت:به خبراییه اینجا

بعدشم جفتشون سوالی بم زل زدن

ای توروحت ترانه دهن لق

یه نفس کلافه کشیدمو گفتم: بابا چیز مهمی نیست

ارسلان یکم صداشو برد بالاو گفت:مهم نیست؟دلارا تو میدونی میخوای چیکار کنی؟

_اره میدونم ،میخوام به یه انسان کمک کنم

اخم کردو توجواب بهم گفت:دلارا این حرفای کلیشه ای فقط ماله فیلماست ،اگه بلایی سرت اورد چی

با ارامش چشمامو بازوبسته کردمو گفتم:پرونده ی پزشکیشو پریدخت خانوم برام ایمیل کرد هیچ نشونه ای از پرخاشگری توش نبود

اگه عموش بلایی سرت اورد چی؟اصلا تو چطوری میخوای به پسره نزدیک شی؟نکنه میخوای بری بش شماره بدی

_چرا چرت و پرت میگی ارسلان،خودم یه نقشه هایی دارم

کلافه از جاش پاشد و رفت سمت پنجره ام

romangram.com | @romangram_com