#آقای__دیوانه_و_دلبر_پارت_104
یه لبخند زدوگفت:نه دختر خوب چیزی نیست یکم خستم
فوری گفتم:خب اگه میخوای نیا برو خونه استراحت کن
_مگه میشه از دست پخت مامان تو گذشت؟
خندیدمو چیزی نگفتم ولی چشماش میگفتن از یه چیزی ناراحته
"کجای کاری دلبر؟
من تورا از چشم هایت بلدم،
تفاوت خوبم گفتن هایت را از چشم هایت میخوانم
میزان ذوق کردنت را
خوشحالیت را
غم هایت را،
...
من تورا از چشم هایت بلدم"
(زهرا عابدی)
romangram.com | @romangram_com