#اگه_بدونی_پارت_159

بود. دلم ميخواست توي اين لحظه ها براي يه روزم شده حرفاي شادي رو فراموش کنم و خودمو بزنم به

بيخيالي. با خوشحالي به سمته کمدم رفتمو کادوي اشوانو از توش دراووردم. به علاوه ي سوپرايزم.

يه سوپرايز خنده دار که از قبل براش امده کرده بودم اونم يه جفت جوراب بود. اما کادوي اصليم

يه سته کروات و سر استين با يه عطر مردونه ي خوشبو بود که به انتخاب خودم گرفته بودم براش.

دلم ميخواست عکس العملشو وقتي کادوشو باز ميکنه ببينم.

جعبه تزئيني که توش جورابو جاسازي کرده بودمو روي ميز توالت گذاشتمو کادوي اصلي رو زير تخت قايم کردم.

خيلي هيجان داشتم.

_ اووي سوگند کوشي؟. بيا ديگه الان سال تحويل ميشه توپا رو در ميکنن ميخوره بهت نابود ميشيااااا بدوو

بيا.

خندم گرفتو به سمت در اتاق رفتم.

***************

از اتاق خارج و وارد سالن شدم. اشوان شلوار اسپرته سرمه اي پاش بود با پيراهن سفيد مردونه و کتش رو کاناپه

افتاده بود پشت به من رو به تي وي ايستاده و يه دستش تو جيبه شلوارشو دسته ديگه مشغول عوض کردن

کانال تي وي با کنترل بود. شايد متوجه حضورم نشد بود جلو تر رفتم و اروم روي کناپه نشستم. انگار حس کرد بودنمو چون يه دفعه برگشتو نگاهه کوتاهي بهم کردو باز به سمت تي وي برگشت چقدر دلخور شدم

از بي توجهش اما انگار تازه دوزاريش افتادو با تعجب و چهره ي خاصي دوباره برگشتو زل زد به من منم خيره شدم

به جذابيته مرد موقت زندگيم. چقدر توي اين لباس خواستي تر شده بود دلم ميخواست ب*غ*لش کنم

بگم چقدر دوسش دارم بگم چقدر جذاب تر از هميشه شده.

_ پاشو بينم.

با صداش از فکر بيرون اومدم. لحنش بيشتر دستوري بودو اخم خاصي روي پيشونيش خود نمايي ميکرد با ترس

بلند شدم. مقابلم با فاصله خيلي کمي ايستاد. بازم در برابرش مثل فنجوني بودم در برابر فيل. نگامو پايين

انداختم سخت بود نگاه کردن به نگاه نافذش با دستش چونمو بالا اووردو مجبورم کرد بهش نگاه کردم اينبار

با لبخنده جذابي نگام مي کرد.

_ خيلي خوردني شدي جوجو.

مطمئن بودم قرمز شدم. نفسم حبس شد.

_ فسقلي خجالتي منو نگاه.

romangram.com | @romangram_com