#اگر_چه_اجبار_بود_پارت_97


آه بلند و کش داری کشیدم. از دستش کم مونده بود خل شم.

ـ تو نگران لو رفتن موضوعی یا نگران خودتی؟ خوب فهمیدم که چقدر عکسای مریم، عذابت میده!

به نیم رخش زل زدم. لعنت بهت! لعنت! دستام رو مشت کردم. ناخنای بلندم تو گوشت دستم فرو می رفت اما برام مهم نبود.

ـ نه خیرم. اصلا با اون عکسا مشکلی ندارم. چرا باید مشکل داشته باشم؟ نکنه فکر کردی عاشق سینه چاکت شدم؟ نکنه فکر میکنی به مریم و این که تو این قدر براش جون میدی حسادت می کنم؟ نه خیر! هیچم از این خبرا نیست. تو هیچی برام نیستی، هیچی! حتی یه درصدم برام مهم نیستی. اگه مجبور نبودم حاضر نبودم حتی یه لحظه هم تحملت کنم!

آروین که از جبهه گیری و حرفام عصبی شده بود داد زد:

ـ تو چی فکر کردی پیش خودت دختره ی پررو؟ که من عاشقت شدم؟ خوبه هر کی ندونه، تو بهتر می دونی که چقدر از تو و اون بابات بدم میاد. خوبه می دونی با چه دروغ و حیله ای خودت رو بهم چسبوندی! خودت رو وارد زندگیم کردی و مریم رو ازم گرفتی. تازه اولاشه خانوم! بارها گفتم بازم میگم طعم جهنم رو می چشی تو خونه ام! بهت قول میدم.

بغض راه گلوم رو بست. دوست نداشتم ضعیف باشم. در حالی که صدام می لرزید داد زدم:

ـ تو هیچ غلطی نمی تونی بکنی. ازت شکایت می کنم! حالا ببین.

ـ هه هه، برو بچه. هنوز دهنت بوی شیر میده.

ـ بدبخت! برای کی داری این قدر حرص می زنی؟ برای مریم؟ برای دختری که تو رو به عنوان ذخیره دوست داشت نه به عنوان بازیکن اصلی؟ اون تو رو دوست نداره آقای عاشق پیشه! اگه دوسِت داشت با پسرعموش نمی ریخت رو هم! لااقل اون روز که زنگ زده بود خونه، ازم می پرسید تو رو دوست دارم یا نه. اول مطمئن می شد که زندگیمون چطوریه بعد قیدت رو می زد. نه به اون راحتی. مشخص بود که فقط می خواسته از شرت راحت شه! تو براش ذره ای مهم نبودی. داری خودت رو گول می زنی. مریم حالش ازت به هم می خوره. تویی که داری براش...

بقیه ی حرفم با سیلی ای که سمت چپ صورتم خورد، تو دهنم ماسید. صورتم داغ شد. باورم نمی شد! به من سیلی زد؟ ماشین با صدای کش داری رو آسفالت وایساد. آروین به خاطر اون دختره بهم سیلی زده بود؟! این قدر دوسش داشت؟ نتونستم جلوی جاری شدن اشکای داغ و سوزانم رو بگیرم. دستم رو روی گونه ی سمت چپم گذاشتم و به هق هق افتادم. بلند گریه گردم. بدبخت تر از منم تو دنیا بود؟! خدایا من دیگه طاقت این زندگی کوفتی و این همه تحقیر رو ندارم! آروینم که مشخص بود از کارش پشیمون شده سرش رو روی فرمون ماشین گذاشت. صدای نفسای تند و کش دارش با صدای هق هق گریه هام مخلوط شد. گناه من چی بود؟!

صدای زنگ گوشیم اومد. شماره ی مونا بود. اشکام رو پاک کردم. صدام رو صاف کردم و جواب دادم.

ـ الو مونا؟

romangram.com | @romangram_com