#اگر_چه_اجبار_بود_پارت_76
***
سینی چای رو روی میز گذاشتم. گیسو یه فنجان چایی برداشت. رادین گفت:
ـ راستی آروین! عمه ملوک داره میاد ایران!
آروین با چشایی گرد شده به رادین زل زد و گفت:
ـ چی.؟! عمه ملوک داره میاد؟
گیسو گفت:
ـ آره. گفته چون واسه عروسی آروین نیومدم میام تا عروس کوچیکه ی بهروز رو ببینم. می خواد یه چند ماهی بمونه!
آروین اخمی کرد و گفت:
ـ میره خونه ی بابا دیگه؟
رادین گفت:
ـ والا اون جوری که مامان گفت، بیشتر قصدش برای اومدن دیدن تو و زنت بوده! مثل این که به مامانم گفته که میاد یه چندماهی خونه ی شما!
romangram.com | @romangram_com