#اگر_چه_اجبار_بود_پارت_113


ـ الو راویس، بهتری قربونت برم؟

ـ آره مونایی. خوبم. نگران نباش.

ـ ببخشید، دیشب نشد زیاد پیشت بمونم! قرار بود با شهریار بریم بیمارستان، عیادت دختر خاله اش.

ـ نه بابا این چه حرفیه؟ خیلی زحمت کشیدی مرسی.

ـ برات سوپ درست کرده بودم خوردی؟

ـ سوپ رو تو درست کرده بودی؟ آره عزیزم. مرسی. آروین برام آورد.

ـ نوش جونت. آروین دیشب چی کار کرد؟

ـ اصلا ندیدمش! دیشب کلا تو اتاق، رو تخت بودم. حالم خوب نبود و بهتر دونستم که نبینمش.

ـ راویس؟!

ـ جونم؟

ـ من افتادم دنبال گلاره و رامین! دارم می گردم ببینم ازشون می تونم خبر بگیرم و بفهمم کجای اتریشن یا نه.

ـ نمی خوام خودت رو بندازی تو دردسر.

ـ دردسر نیست. نباید راحت ازشون بگذری دختر! رامین یه غلطی کرده و باید پای همه چیش وایسه. آروین حقش نیست که جای اون رامین هرزه مجازات شه! ببین راویس، شاید اگه رامین پیدا شه و بی گناهی آروین ثابت شه، اون... اون بخواد... می دونی راستش می خوام بگم... اون می تونه...

romangram.com | @romangram_com