#آینه_ای_در_برابر_آینه_ات_می_گذارم_پارت_91
خشك پاسخ مى دهد
-بله!
- پس منم با تو ميام!
ريموت را به سمت وحيد پرتاب مى كند.
***-من كله پاچه دوست ندارم..!!....،تو گفته بودى كلپچ ....از كجا مى دونستم همونه!!!
- تو بيا ...مشترى میشى!
-شما برين من هستم.
وحيد رو به بهداد داد مى زند:
- مهندس ميگه ميل ندارم!
بهداد به سمتش مياد.
- مگه نگفتى صبحونه هم نخوردى ... بپر پايين ... قول ميدم با بلدوزر بكشيمت بيرون!
افسون دست مى اندازد گردنش.
- به خاطر من .....اصلاً اگه تو نياى ،منم نميرم ....مى مونم تو ماشين پيشت.
romangram.com | @romangram_com