#آینه_ای_در_برابر_آینه_ات_می_گذارم_پارت_84
- طرفای خونه ی مادرم که میرم، همه ی سوراخ سمبه هاشو بلدم. می دونم ماشینو کجا بذارم که به پست مامور نخورم.
طرز حرف زدنش هم مثل رفتارش، امروز تغییر کرده. فقط در هر دو حالت، "باحال" مشترک است. اگر همراهش زنگ نمی خورد و دوباره مثل روزهای قبل صحبت نمی کرد، شک می کرد با وحید دیگری طرف است.
- جانم جوجو؟
...
می خندد.
- باور کن دنبال کارامم... اینجوری نگو دلخور میشم.
...
- چشم؛ امشب از دلت درمیارم خوشگل خانوم.
...
- جلسه م تا عصر طول می کشه.
...
- اطاعت امر، خانومی... بامم می برمت. فقط لباس گرم بپوش شیطونک من.
...
- ب*و*س تا شب.
romangram.com | @romangram_com