#آینه_ای_در_برابر_آینه_ات_می_گذارم_پارت_6

- اگر کیدی ام، چرا خجالت نکشیدی پارتنرت بشم توی پارتی همکارت؟!

خسته نمی شود از صحبت هاش؛ هیچ وقت خسته نمی شود. ولی بیش از بیست ساعت در راه بودن و تغییر ساعت، بی حوصله اش کرده.

- چون کیدی ِ شیطون منی... چرا خجالت بکشم؟! جسی! الان خسته ام؛ بعد حرف می زنیم.

جسی می خندد و چشمک می زند.

- بگو دوستم داری تا برم!

دود سیگار را به طرف سقف فوت می کند.

- لاو یو... حالا برو!

جسی باز دماغش را چین می دهد.

- اینجوری قبول نیست بات انی وی... می تو!

مثل اول مکالمه، دوربین گوشی را می د؛ دست تکان می دهد و تصویرش می رود.

روی آیدی ِ مادرش کلیک می کند و کال.

دومین بوق توی هدفون می پیچد که تصویرش ظاهر می شود.

هول می کند.چه زود جواب داد! سریع دود سیگار را با دست پخش می کند و فیلتر را در زیر سیگاری ِ کنار تخت فشار می دهد.

- پسرم...

romangram.com | @romangram_com