#آینه_ای_در_برابر_آینه_ات_می_گذارم_پارت_5


- هنوز نیستن، ببین؟... می خوای به مامانت خبر بدم رسیدی؟

- نه... الان بهش میگم.

- اوکی... پسر خوب باش... بی نایس! اصلنم با دخترای تهران حرف نزن!

می خندد.

- برو دختر! تو کار من دخالت نکن!

جسی ابرو بالا می اندازد.

- منم به مامانت میگم داشتی به کتی می گفتی می خوای دختر توی تور بگیری.

خنده اش صدا دار می شود.

- توی تور بگیرم نه، تور کنم.

جسی به دماغش چین می دهد.

- خیلی فارسیت خوبه از من اشکال درمیاری؟!

- از فارسی ِ تو خیلی بهتره کیدی!

جسی لبهاش را جمع می کنم.


romangram.com | @romangram_com