#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_95
با ناراحتی بهم نگاه کرد و گفت :
- این واسم مهم نبود که پولدار نیست و راجع به این موضوع بهم دروغ گفته . من خودم آدم پولداری بودم و به پول کسی احتیاج نداشتم . راجع به مامان بابا هم ، هر جور شده بود راضیشون میکردم .
ولی امیر علی چیزی گفت که داغونم کردم . خوردم کرد . امیر گفت :
- میدونم واست سخته چون دوست دارم دارم اینا رو بهت میگم . تمام حرفایی که دارم بهت میگم رو با دلیل مدرک میگم . گفت فروغ دوستم نداره . اون کارش همینه . با پسر های پولدار دوست میشه تا خرجش کنن . تا میتونه اونها رو تیغ میزنه . بعد میره سراغ سوژه بعدی . تو هم یکی از کیسایی بودی که خیلی وقته زیر نظرت داشته . اینو دوستش گفت .
میگفت و من خورد میشدم . میگفت و من داغون تر میشدم . این که چه جوری مخ بچه پپولدار های دانشگاه و حتی بیرون رو میزده . کسایی که مثل من ساده بودن . نه کسایی که خودشون گرگ بودن و با ده نفر دیگه هم بودن . میگفت از کارایی که میکرده تا بتونه از استاد ها نمره بگیره .اینجوری بوده که با اون وضع مالی افتضاح همیشه لباسهای مارکدار تنش میکرده . همیشه بوی عطرش از چند فرسخی میومده .
باور نکردم . به جاش شروع کردم به دعوا کردن با امیر . کلی حرف مزخرف بهش زدم که هنوز که هنوز از یاداورش از خجالت دلم میخواد بمیرم .
انگار با تعریف کردن این ماجرا نفس کم میاورد . یه نفس عمیق دیگه کشید و گفت :
- ولی امیر تنهام نذاشت . باهاش دعوا کردم .فحشش دادم ولی پا به پام اومد . تعقیبش کردیم . با دوستاش حرف زدیم . با کسایی که سرشون کلاه گذاشته بود ... تو این مدت نسبت به فروغ خیلی سرد شده بودم و انم دائم بهم گیر میداد که چرا عوض شدم . ولی نمیخواستم تا مطمئن نشدم به روش بیارم .
وقتی که دیگه هیچ شکی واسم باقی نموند . رفتم در خونه شون . یه محل داغون . یه خونه ای که با زلزله یه ریشتری هم خراب میشد . باورم نمیشد فروغ از همچین جایی میاد .
در زدم . یه بچه با موهای به هم ریخته در و باز کرد. گفتم با فروغ کار دارم . رفت و صداش کرد . هنوز ته دلم امید داشتم که همه چیز دروغ . ولی وقتی فروغ با یه چادر گلدار اومد جلوی در . دنیا رو سرم خراب شده
اونم با چشمای گرد شده از تعجب نگام میکرد. باورش نمیشد من جلوی روش وایستادم . فقط تونستم با بی حالی بگم :
- چـرا؟؟؟
اشک تو چشماش جمع شد و گفت :
- بزار واست توضیح بدم
به خودم اومدم با عصبانیت گفتم :
- لازم نکرده . هر چیزی که قابل توضیح باشه رو خودم فهمیدم .
بعد هم بدون اینکه اجازه توضیح بهش بدم سوار ماشین شدم و رفتم .
برگشت طرفم و گفت :
romangram.com | @romangram_com