#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_81
روشا رو ب*غ*ل کرد و گفت :
- چیکار میکنی خانم خوشگله ؟
- دارم با الین بازی می کنم . تو هم میای با هم بازی کنیم ؟
یه نگاه بهش کردم . یه تیشرت و شلوارک مشکی آدیداس پوشیده بود با صندل لا انگشتی . روشا رو گذاشت زمین و خودش هم کنارش نشست و گفت :
- چشم روشا خانم ، شما امر بفرمایید
بعد شروع کرد با روشا سطل و پر شن کردن . خندیدم منم شروع کردم به کندن زمین . با صداش دست از کار کشیدم نگاش کردم
- خیلی وقته پیش خاله کار میکنی؟
- نه چند روزی میشه
- رشته ای که خوندین به کارتون مربوطه ؟
آروم گفتم :
- نه رشته من برق الکترونیک ، ولی خوب یه مسائلی پیش اومد که تصمیم گرفتم این کارو کنم .
با لبخند نگام کرد و گفت :
- چه جالب ، هم رشته هستیم ، پس چرا تو رشته خودتون کار پیدا نکردین ؟
همون جوابی که به مریم جون داده بودم رو گفتم
- اگر شمال بودی توی شرکت بابا استخدام می شدی . منم اونجا کار می کنم .
با لبخند گفتم :
- بله . ولی من الان هم از کارم راضی هستم . تو همین مدت کم عاشق روشا شدم .
تمام آمار منو چند دقیقه ای گرفت . از سن و سال و خانواده و....پسر خیلی خونگرمی بود .برعکس قیافش که آدم احساس میکرد خیلی مغرور .
romangram.com | @romangram_com