رمان آدم دزدی به بهانه عشق

#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_77

چیزی نگفت. بعد از چند لحظه آروم گفت :
- الان delivered اس ام اسام اومد . فهمیدم گوشیت و روشن کردی . میدونی چندتا اس ام اس بهت زدم ؟ جند باز زنگ زدم خاموش بودی ؟ میدونی چقدر نگرانت بودم ؟
پوزخندی زدم و گفتم :
- لازم نکرده تو نگران من باشی . اگه من واست مهم بودم اینقدر اذیتم نمی کردی . اینقدر خودخواه نبودی
نفس عمیقی کشید و گفت :
- الین تو رو خدا بسته . دیگه طاقت نگرانی ندارم . برگرد خونه . به خدا یه ساعت هم نتونستم با آرامش بخوابم . بیا یه فرصت به هم بدیم . با فرار کردن مشکلی حل نمیشه .
با عصبانیت گفتم :
- مشکل من تویی چرا نمی فهمی ؟ حالا تو میتونی مشکل منو حل کنی ؟
بازم چیزی نگفت . احساس میکردم خیلی خودش رو کنترل میکنه عصبانیتش رو نشون نده وگرنه همون آدم وحشی بود که قبلا از این بود . آروم گفتم : - کاری نداری میخوام برم . منتظرم هستن .
با عجله گفت :
- نه الین قطع نکن . داغونم . داغون ترم نکن . بگو کجایی ؟
داد زدم :
- هر جا هستم به خودم مربوطه . جای خیلی خوبی هستم . خیلی هم بهم خوش میگذره . به تو هم ربطی نداره .
با عصبانیت گفت :
- آخه لعنتی من که ولت نمی کنم . حتی شده تا آخر عمرم هم دنبالت بگردم این کار رو میکنم . می گردم و پیدات می کنم . می خوای تا آخر عمر فرار کنی ؟ هان ؟ دلت واسه خانوادت تنگ نمیشه ؟ دلت واسه مامانت تنگ نمی شه ؟ میدونی به چه حال و روزی افتاده ؟
ع*و*ض*ی داشت داشت دست میذاشت رو نقطه ضعف من .
با بغض و عصبانیت گفتم :
- چی شد . زبون خوشت اثر نداشت ؟ دیدی نمیتونی خرم کنی ، گوشام دراز نمیشه باز برگشتی به اصل خودت ؟ دوباره شدی همون وحشی که بودی ؟ کور خوندی شازده ، اگه تو لعنتی نبودی منم الان کنار خانوادم بودم . آره راست میگی ، دلم واسه همه تنگ شده ولی زیر بار حرف زور نمی رم . هر چقدر هم سختی بکشم نمی ذارم تو به خواستت برسی .

romangram.com | @romangram_com