#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_7
در حالی که روی مبل مینشست یه لبخند که بیشتر شباهت به پوزخند داشت زد و گفت : شرمنده آخه من تا حالا کسی و ندیده بودم با خودش حرف بزنه تازه داشتم از صحبتات استفاده میکردم
- خیلی بی ادبی اگه من میخواستم لباس عوض کنم ...
یکدفعه فهمیدم چه سوتی بدی دادم و از خجالت بقیه حرفم و خوردم
در حالی که با شیطنت نگام میکرد گفت : من مشکلی با این قضیه نداشتم
یعنی دلم میخواست با ناخونام چشماشو از کاسه در بیارم که اونجوری با تمسخر و پرویی نگام نکنه
- نمیدونم کی هستی ولی شما یه آدم بی ادب، بی فرهنگ ، بی بی بی
دیگه کلمه یی تو ذهنم نیمد بگم که باعث شد لبخندش به خنده ای بلند تبدیل بشه
بلند شد اومد روبه روم وایستاد . نا خود آگاه یه قدم رفتم عقب چسبیدم به آینه ، اون یه قدم دیگه اومد جلو دولا شد و زل زد تو چشمامو . نفسای داغش به صورتم میخورد. بوی عطر تلخش تو بینیم پیچید .صدای ضربان قلبم و میشنیدم .چشماش سبز تیره بود .یه برق خاصی داشت ، یه جور جذبه آدم ناخودآگاه ازش میترسید .
- گفت : من ماکانم ، ماکان فرهمند . این اسم و خوب یادت بمونه ، چون از این به بعد زیاد میشنوی این اسمو
همینجوری که نگاش داشت رو اجزای صورتم میچرخید گفت : در ضمن من هر چیزی رو که بخوام به راحتی به دست میارم لازم نیست بخوام یواشکی از چیزی استفاده ببرم کوچولو !!
بعد دستشو آورد جلو .داشتم از ترس سکته میزدم . دستشو برد کنارم و سیگارشو تو جاسیگاری رو میز کنار آینه خاموش کرد .دوباره یه لبخند شیطنت آمیز زد و رفت رو مبل دوباره نشست . احساس میکردم دیگه هیچ حسی توی تنم نیست. خودم و به زور جمع و جور کردم . رفتم سمت وسایلم . کیفم و برداشتم .رفتم سمت در . قبل از این که در باز کنم گفتم :
- در برابر آدم بی ادبی مثل شما ساکت باشم و حرفی نزنم بهتر چون من مثل شما نیستم
بدون اینکه نگاش کنم در رو باز کردم و رفتم بیرون ، نفهمیدم چه جوری خودم و تو اتاق سحر انداختم و دستم و رو قلبم گذاشتم یکم که تنفسم عادی شد یه نگاه تو آینه به خودم کردم رنگم بدجوری پریده بود یکم رژ گونه زدم و لباسمو مرتب کردم رفتم پایین . میترسیدم یهو تو این اتاقم بیاد . سریع از راهرو رد شدم رفتم پایین
سحر رو از دور دیدم رفتم طرفش . حس میکردم هنوز دستام داره میلرزه . سرم سنگین شده بود . از پشت زدم رو شونه سحر و گفتم :
- سلام خوشگل خانم چطوری ؟
- سلام الی جونم . خوبی ؟ خجالت نمیکشی آخر همه میای ؟
- کوفت صدبار بهت گفتم اسم منو اینجوری صدا نکنه آدم نمیشی ؟
همینجوری که داشت می خندید گفت : دوست دارم این جوری صدات کنم
romangram.com | @romangram_com