#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_64

- خیلی بامزه می دویدی . قیافت خیلی بامزه شده بود . داشتی از ترس سکته میزدی
آشغال ع*و*ض*ی از اول منو دیده که چه جوری ترسیدم و داشتم فرار می کردم ولی هیچ کاری نکرده و وایستاده نگاه کرده تا منو سوژه کنه و بهم بخنده . با حرص گفتم :
- خیلی پستی ، این نره غول و همینجوری تو حیاط ول کردی که پاچه این و اون بگیره ، بعد خودت وایستی به مردم بخندی ؟ هر چند از آدمی مثل تو بیشتر از این نمیشه توقع داشت .
این و گفتم و پشتم و کردم و به طرف ساختمان راه افتادم . ع*و*ض*ی ، خیلی نامرده ، حوصله نداشتم باهاش دهن به دهن بشم . یکدفعه صدا کرد :
- جکـی
تا اومدم به خودم بیام و بفهمم چه خبر ، اون سگ سیاه و گنده جلوم وایستاده بود و دندوناشو نشونم میداد . خیلی زشت و بزرگ بود . از ترس دهنم باز مونده بود . این چرا اینجوری کرد؟ خودشم با پوزخند دست به سینه امد و روبه روم وایستاد .
با عصبانیت و صدای آرومی گفتم :
- این مسخره بازیها چیه در میاری ؟ این لعنتی رو ببر کنار
با پوزخند گفت :
- خوب واسه خودت سخنرانی می کردی . همینجوری واسه خودت حرف میزنی و بعد ول میکنی میری ؟ منتظرم بقیه حرفات رو بشنوم .
- مگه من با تو شوخی دارم پسره بیشعور
نمی خواستم نشون بدم که خیلی ترسیدم و جلوش کم بیارم . خودم و جمع و جور کردم و آروم از کنار سگه رد شدم . تا یه قدم برداشتم سگ پرید جلوم . همینجوری داشت پارس میکرد و حمله میکرد طرفم جوری که حامین قلاده شو محکم گرفته بود و میکشید عقب . اگه دستشو ول میکرد این نره غول تیکه پارم میکرد . از ترس داشتم گریه میکردم . من از سگ معمولی میترسیدم چه برسه به همچین سگی . حامین با صدای محکمی گفت :
- جکی بهت میگم آروم باشه
بعد از داد حامین ، جکی آروم شد و تکون نخورد . ولی قیافش هنوز حالت تهاجم داشت .
یه نگاه به قیافه زارم انداخت و با عصبانیت گفت :
- جالبه ، فکر کردی کی هستی ، دختره بی کس و کار ، زبونت هم یه متر درازه ؟
پسره ع*و*ض*ی داشت توهین میکرد . اونم نه فقط به من بلکه به همه خانوادم . اشکام و پاک کردم و با عصبانیت گفتم :
- حرف دهنت رو بفهم . به کی میگی بی کس و کار ؟ چون دارم کار میکنم ؟ چون می خوام روی پای خودم وایستم بی کس و کارم ؟

romangram.com | @romangram_com