#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_62
- هنوز منو نشناختی
- چرا اتفاقا ، خوب هم شناختم ، میدونم چه جونوری هستی
- با حرص گفت :
- من جونورم ؟؟ باشــه . پس مطمئن باش مثل سگ بو می کشم و پیدات می کنم .
- خیلی احمقی . برو بابا
بعد هم گوشی رو قطع کردم و پرت کردم رو تخت
پسره احمق ، من نمی دونم چرا این کار رو با من میکنه . چرا من ؟
بازم صدای زنگ اس ام اسم رفت رو اعصابم
اس ام اس رو باز کردم . میدونستم از طرف ماکان
-الین طرف هیچ پسری نمیری ، باهات شوخی ندارم . نذار روی سگم بالا بیاد . برگرد الین
پسره خل. خواستم حالش و بگیرم و یه لبخند خبیثانه زدم و این اس ام اس رو تایپ کردم
- باشه . حالا یکم صبر کن . سگ نشو. آفرین پسر خوب ، دم در واستا تا 2 دقیقه دیگه اونجام .
همین که فرستادم اس ام اس رو فوری جواب داد
- مسخرم میکنی بچه ؟ دارم واست . اون موقع که تو التماسم می کنی من بهت می خندم کوچولو .
یکدفعه یه جوری دلم ریخت . ترسیدم . اعصابم خورد شد . موبایل و خاموش کردم . سر در نمیاوردم مگه ماکان کلا چقدر با من برخورد داشته که داره خودش رو اینجوری به آب و آتیش میزنه . آدم خیلی پولداری هم بود که نمیشد گفت به خاطر پول دنبالمه .
وای یکدفعه یادم افتاد کجا هستم . خیلی وقت بود که تو اتاق بودم و داشتم با تلفن حرف میزدم . از روشا هم خبری نداشتم . الان این حامین ع*و*ض*ی کلی حرف بارم میکنه . با اعصابی خراب رفتم پایین . فعلا که هیچ کس دیواری کوتاه تر از دیوار من پیدا نکرده . همه دارن یه جورایی منو حرص میدن .
رفتم تو سالن پایین و دیدم مریم جون داره کتاب میخونه . آروم با ترس رفتم جلو و گفتم :
- مریم جون روشا هنوز پیش آقای نکویان ؟
romangram.com | @romangram_com