#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_5
چیزی نگفتم و دوباره پامو گذاشتم رو گاز
همون جور که داشتم تو پاساژ با فرنوش قدم میزدم همه اتفاقها رو واسش تعریف کردم .یه ذره جدی نگام کرد و گفت :
- خوب چرا حرص میخوری عزیزم به جای این کارا بیا واسش توضیح بده من یه دختر عمه دارم خانم ، خوشگل تر از من ، از هر انگشتش یه هنر میریزه بیا برو اونو بگیر هم خدا راضی باشه هم خلق خدا
زدم تو سرش و گفتم تو آدم نمیشی ؟ حیف من که دارم با تو درد دل میکنم بی لیاقت
همون جور که روسریشو درست میکرد چپ چپ نگام کرد و گفت : وحشی ، ولی بی شوخی این فکر نکنم به این زودی بی خیالت بشه ، به نظر من باید زود تر دست به کار بشی دایی رو راضی کنی
- خودمم تو همین فکرم تورو خدا واسم دعا کن
-باشه حالا آقا ماکان و بیخیال شو حواستو جمع کن درست نظر بده میخوام مثلا خرید کنما . اصلا دل به کار نمیدی
خندم گرفت. خیلی خل بود ولی با همه خل بودنش عاشقش بودم مثل خواهر بود واسم ، از بچگی با هم بزرگ شده بوده بودیم ، یا اون همیشه خونه ما بود یا من خونه عمه
بعد از کلی خرید کردن فرنوش و گذاشتم خونه عمه و برگشتم خونه خودمون ، همین که پامو گذاشتم تو خونه یاد بدبختیام افتادم ، خبری از مامان نبود که لیلا گفت رفته خونه مامان بزرگم ، همون جوری با لباس رفتم افتادم رو تخت و رفتم تو فکر ناخودآگاه به آشنایم با ماکان فکرکردم . همش تقصیر سیاوش وگرنه..
زن عمو واسه سالگرد ازدواجشون مهمونی گرفته بود . منم دستم در رفته بود ، فرنوشم با دانشگاه رفته بود کاشان ، بهترین بهانه واسه پیچوندن بود که نرم مهمونی چون نه حوصله زن عموم رو داشتم نه سحر دختر عموم رو . مامان رو راضی کردم که با این وضعیت دستم نمیتونم بیام . مامان بعد کلی غرغر راضی شد و بعد کلی سفارش رفتن. خونه عمو با خونه ما دو تا خیابون فاصله داشت یه ربع بعد سیاوش زنگ زد
-به به سیاوش خان عمو ، خوبی ؟
- زهر انار ببند نیشتو ! چرا نیمدی؟
- بچه پرو شیطونه میگه .. وضعیتدست منو میدونی که به خدا تو این وضعیت اصلا حوصله ندارم
- بیخود بهانه الکی نیار ، من نیم ساعت دیگه دم در منتظرتم وای به حالت اگه دیر کنی دیگه نه من نه تو
وا این چرا گوشیو قطع کرد،هر چی هم زنگ زدم جواب نداد دیگه ، با کلی غرغر بلند شدم حاضر شدم یه لباس مشکی ساده تنم کردم یه آرایشه ملایمم کردم وقت نداشتم بخوام بیشتر از این وسواس بزارم و با صدای زنگ مانتو رو تنم کردم یه شالم سر کردم رفتم پایین . بچه پرو نشسته تو ماشین پایینم نمیاد در و باز کردمو نشستم هم زمان شروع کردم به غرغر
-خجالت نمیکشی بچه پرو نشستی تو ماشین پایین نمیای ؟ آدم جلو یه خانم متشخص و خوشگل تا کمر باید تعظیم کنه اون وقت تو...
- ولی با دیدن امیر پشت ماشین دهنم همینجوری باز موند ،عجب ضایع بازی در آوردم این اینجا چیکار میکرد ؟؟!!! امیر دوست صمیمی سیاوش بود ، از خجالت رنگم پرید
-س سلام آقا امیر خوبید ؟ شما اینجا چیکار میکنید ؟ قرار بود سیاوش بیاد دنبالم و تو رو خدا ببخشید من فکر کردم سیاوشه !!!
romangram.com | @romangram_com