#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_37

- الان من باید طلبکار باشم تو چته ؟
چقدر این بشر خودخواه بود
- آره طلبکارم واسه اینکه زندگی منو ریختی به هم . واسه اینکه تو فکرم ، تو رویاهام ، تو آیندم تو جایی نداری ، ولی ولم نمی کنی
دلم خیلی گرفته بود
نمیدونم چرا ولی یهو بدون مقدمه گفتم :
- اصلا میدونی چیه ؟ من یه نفر دیگه رو دوست دارم . بهش قول ازدواج دادم ولی تو همه چیز و بهم زدی
کاش این حرف و نمیزدم چون باعث شد دوباره آتیشی بشه . داد زد :
- تو غلط میکنی . مگه دست خودته ؟
رگای گردنش زده بود بیرون از عصبانیت ، یکدفعه مچ دستم و گرفت و فشار داد و من و کشید طرف خودش و چونم و گرفت و مجبورم کرد که نگاش کنم و از بین دندونای به هم فشردش گفت :
- خسته شدم از بس واست تکرار کردم. واسه آخرین بار دارم بهت میگم . تو همه آینده منی . سهم منی ، مال منی ، کسی حق نداره بهت چپ نگاه کنه ، تو هم طرف کسی بری من میدونم و تو . پس بهتره با زبون خوش خودت کوتاه بیای وگرنه مجبور میشم کاری کنم که واست اصلا خوب نیست خانم کوچولو . چون بعدش مجبور میشی بدون هیچ مخالفتی بهم بله رو بگی
احساس کردم صورتم از حرفش گر گرفت ، با دستی که آزاد بود مشت زدم تو سینش و گفتم :
- روانی ، بیشعور ، منحرف . ...
همینجوری داشتم واسه خودم فحش ها رو ردیف میکردم که مچ دستم و گرفت و منو کشید تو ب*غ*لش ، شروع کردم با دست تقلا کردن که از ب*غ*لش بیام بیرون ولی اینقدر منو محکم گرفته بود که کاری از دستم بر نیومد ، آروم جوری که نفساش میخورد به گوشم گفت :
- آروم باش الینم ، چرا منو عصبانی میکنی که این حرفا رو بهت بزنم ؟ اذیتم نکن الین . من نمیزارم تو مال کس دیگه ای بشی . یکم آروم باش . انقدر بد نیستم که بهم علاقمند نشی. یکم صبر کن الینم
نفسای داغش که به گوشم میخورد باعث میشد ضربان قلبم بره بالا. نمیدونم چه مرگم شده بود .
خودمو به زور از ب*غ*لش بیرون کشیدم و گفتم :
- من الین تو نیستم
با خنده اشکام و پاک کرد و گفت :

romangram.com | @romangram_com