رمان آدم دزدی به بهانه عشق

#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_31

- سلام خانمی ، این دوستم محمد .اینم دختر عموی گل من الین
- سلام الین خانم ، خیلی خوشحال شدم از دیدنت
توی چشماش پر از تعجب بود . از تیپ و قیافم تعجب کرده بود .
- سلام آقا محمد . منم از دیدنتون خوشحال شدم .
تیپ ساده ولی شیکی داشت .از لباساش معلوم بود وضع مالی خوبی داره .قیافش جذاب بود ویه جورایی مهربون
سیاوش یه خلاصه از ماجرا رو براش تعریف کرد . اول مخالفت کرد. اونم پیشنهاد داد که با بابا منطقی صحبت کنم و نزارم کار به رفتن از خونه بکشه . با سیاوش براش توضیح دادیم که چرا این تصمیم و داریم . بعد از کلی صحبت قبول کرد . یکم راجع به کار واسم توضیح داد
- اونجایی که میخوام معرفیت خونه عمه بزرگمه . دوتا بچه داره . حامین و حلما . حامین مجرده 28 سالش و حلما....
سرش و انداخت پایین و با بغض گفت :
- راستش حلما پارسال با شوهرش تصادف کرد .شوهرش پسره خیلی خوبی بود. خیلی همدیگر و دوست داشتن و به سختی با هم ازدواج کردن . چون وضع مالی شوهر عمم خیلی خوبه ولی سامان شوهر حلما ، بچه پرورشگاهی بود . با کلی سختی با هم ازدواج کردن ، زندگی خوبی داشتن . طوری که بالاخره شوهر عمم هم با سامان کنار اومد و حتی دوسش داشت . صاحب یه دختر شدن به اسم روشا . ولی ... یه شب که داشتن میرفتن عروسی و روشا هم پیش عمه بود تصادف میکنن . سامان فوری تموم میکنه ولی حلما که راننده بود ....مرگ مغزی میشه .
آروم اشکی و که داشت از گوشه چشمش بیرون میزد و پاک کرد
- اعضای بدنش و اهداء کردن . شما تو اون خونه باید از روشا مراقبت کنید .3 سالش .خیلـی نازه . باید خیلی مراقبش باشید . نفس اون خانواده به روشا وصل ، این حرفا رو برای این گفتم بهت که ببینی میتونی از پس این کار بر میای یا نه ؟
اشک تو چشمام جمع شده بود ، دلم برای حلما میسوخت . این همه برای رسیدن به عشقش سختی کشیده و آخرش.. روشا تو این سن کم مادرو پدرش و با هم از دست داده بود
- با بغض گفتم : من از پسش برمیام . مطمئن باشید
محمد با لبخند نگام کرد و گفت :
- امیدوارم موفق باشید .من با عمه صحبت کردم . حالا قراره یه جلسه شما رو ببرم پیشش تا هم ببینتون هم باهاتون صحبت کنه
- باشه فقط یه خواهشی ازتون داشتم ، اگر ممکنه نگید به کسی من کی هستم از چه خانواده ای هستم ، یکم باید احتیاط کنم
یکم نگاهم کرد و گفت :
- نمی دونم کار درستیه یا نه ولی باشه . میگم شما دختر یکی از آشناهام هستین که اومده تهران کار بکنه . حالا بازم حرفای کلی رو با هم هماهنگ میکنیم

romangram.com | @romangram_com