#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_16
با کلی تشکر برگه رو ازش گرفتم .اونم بردبورد وسایل منو برداشت تا تحویل آزمایشگاه بده به جا وسایل خودش.
با سرعت و احتیاط یکم مدارودستکاری کردم . بعد هم تحویل استاد دادم . استاد تست کرد و فوری مدار جواب داد . یه ذوقی کرد انگار واقعا کار خودم بوده . بعد هم با سرعت وسایلو تحویل دادم و رفتم انتشارات ، ولی یه صف بود به چه عظمتی، باز آخر ترم بود و شلوغی صف کپی . یه نگاه به ساعت کردم دیدم وقت ندارم . گفتم ولش کن حالا یکی و پیدا میکنم ازش میگیرم .
کلاس نداشتم دیگه ، رفتم جلو در دانشکاه و منتظرش شدم .اومد .گفت :
- کپی گرفتین؟
موضوع رو گفتم . گفت:
- بیا بریم سر خیابون کپی بگیرید.
دیدم بد فکری نیست .
- گفتم :شما دیرتون نمیشه ؟
- گفت :خودم پیشنهاد دادم وکاری ندارم بریم
اومدم برم طرف ماشینم که گفت :
- بیا با ماشین من بریم . برمیگردونمت اینجا
بدون اینکه منتظر نظر من باشه رفت ، دیدم رفت سمت یه کوپه مشکی و سوار شد .اصلا فکر نمیکردم که وضع مالیشون خوب باشه .تیپ خیلی ساده ای داشت . فکر خوبی بود دیگه این همه راه تا پارکینگ نمیرفتم .اونقدر دیر اومده بودم جلوی دانشگاه جا نبود واسه پارک ماشین . منم رفتم سوار شدم و حرکت کرد
- گفت: چی شده امروز با دوستتون نبودین جای تعجب داشت ؟
- مهشاد فردا عروسی داداششه سرش شلوغ بود نتونست بیاد
- شما تک فرزند هستید؟
- نه ، یه برادرم دارم که ازدواج کرده
- به سلامتی
- ممنون
romangram.com | @romangram_com