رمان آدم دزدی به بهانه عشق

#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_134

- تو از کجا تو زندگی من پیدات شد ؟ منو بدبخت نکن . خواهش میکنم .
بلند شد وایستاد و بعد از چند لحظه رفت سمت در ولی قبل از اینکه بره بیرون برگشت سمتم و گفت :
- ساعت 5 عاقد میاد . بهتره تا اون موقع حاضر باشی . به نفعت که سر و وضعت و درست کنی .
یه نگاه بهم کرد. منم با چشمای اشکیم داشتم نگاش میکردم . رفت و در و بست . خورد شدم . به معنای واقعی کلمه داغون شدم . همون جا رو زمین دراز کشیدم و پاهام و تو ب*غ*لم جمع کردم . انقدر گریه کردم که نفهمیدم کی خوابم برد .
با صدایی که اسمم و صدا میکرد از خواب بیدار شدم . چشمام از زور گریه چسبیده بود به هم . صدای یه خانمی بود . به زور دستمو گذاشتم زمین و نشستم . مو هام و زدم کنار و به خانمه نگاه کردم . یه خانم تقریبا مسن که لباس فرم تنش بود .
- خانم بیدار شید . آقا گفتن بهتره زودتر آماده بشید تا نیم ساعت دیگه عاقد میاد .
دوباره با اومدن اسم عاقد چشمام پر اشک شد . نگاش کردم . یه نگاه به چشمام کرد و سرش انداخت پایین و گفت :
- لباساتون رو گذاشتم رو تخت . آقا گفتن بهتره زودتر حاضر بشید .
انگار واسش گفتن حرفی سخت بود . با ناراحتی بلند شد و گفت :
- آقا گفتن بهتره سر و وضعتون رو درست کنید وگرنه از روش دوم استفاده میکنن
اینو گفت و فوری از در رفت بیرون . داشت منو تهدید میکرد و اون پسره ع*و*ض*ی داشت منو تهدید میکرد !!! تهدیدم داشت واقعا ، حتی فکر اینکه .... تنم رو میلرزوند
به زور از روی زمین بلند شدم و رفتم سمت تخت . یه بلیز شلوار حریر خوشگل روی تخت بود . بایه شال سفید و آبی خوشگل
اخمق فکر همه جا رو هم کرده . با دست لرزون لباس رو برداشتم وپوشیدم . درست سایز تنم بود . یه نگاه تو آینه کردم .
یه دختر افسرده با رنگ و رویی که بی شباهت به مرده نبود . باورت میشه الین ، داری با این ریخت و قیافه داری عروسی میکنی ؟ با این لباس ؟ با این غم تو چشمات ؟ این تویی این ؟ یه پوزخند واسه خودم تو آینه زدم و رفتم تو دستشویی . دستو صورتم و شستم . گشتم از تو می آرایش یه گل سر پیدا کردم و موهام رو بستم . عروس خانم آماده شد . کاشکی میمردم ولی الان تو این وضعیت نبودم .
با صدای در به خودم اومدم . همون خانم قبلی از در اومد تو . وقتی من و آماده دید یه لبخند زد و گفت :
- آقا پایین منتظرتونن
دیگه هیچی واسم مهم نیست . به جهنم . زندگیم به باد رفت . هر چی میخواد بزار بشه .
شالمو و سرم کردم و رفتم پایین

romangram.com | @romangram_com