#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_125

جیغ زدم و به دستش چنگ زدم .
- ولم کن لعنتی . ولـم کن .
بی تو جه به جیغ جیغم .منو کشید طرف خودش و یه دستش و گذاشت پشت کمرم و با دست دیگش پاهام و ب*غ*ل کرد و از زمین بلندم کرد و از پله ها رفت بالا
جیغ میزدم و دست و پا میزدم ولی فایده نداست ، منو محکم گرفته بود . چه غلطی کردم حرف زدم . من که می دونستم اون چقدر دیونه است پس چرا تحریکش کردم ؟
رفت سمت همون اتاق که از دیروز توش بودم . درو باز کرد و داخل شد . تا اومد درو ببنده یه مشت کوبیدم تو سینش یه فشار به سینش آوردم و خودم و از تو ب*غ*لش پرت کردم پایین .
اومدم فرار کنم که یکدفعه محکم از پشت گرفتم . دست و پا میزدم که خودم و بکشم جلو . ازش جدا بشم ولی فایده نداشت . آنقدر محکم از پشت گرفته بودم که فقط داشتم خودم و خسته می کردم . انقدر جیغ زده بودم گلوم میسوخت ولی انگار هیچ کس تو این خونه نبود که بخواد به دادم برسه . سرش از پشت آورد سمت گوشم هم قلقلکم میومد هم چندشم میشد و باعث شد یه جورایی گردنم و جمع کنم . با صدایی آروم و زمزمه مانند گفت :
- اینقدر جیغ نزن . اینجا کسی نیست کمکت کنه .هیـس اروم باش . آروم باش الین
اشکام نمیذاشت درست جایی رو ببینم .
- آروم گفتم : ولم کن
محکم پرتم کرد رو تخت . دیگه هق هق می کردم . نمیتونستم درست صحبت کنم .
- تو رو خدا ولم کن . کاریم نداشته باش .
چونم با دستش گرفت و مجبورم کرد تو چشماش نگاه کنم . چشماش رگه های قرمز داشت . خیلی عصبانی بود .
- هیچ کدوم از حرفایی که پشت تلفن میزدی رو یادم نرفته . نکنه این حامین خان همونیه که میگفتی همدیگر رو خیلی دوست دارین و میخواین با هم ازدواج کنید .
جوابی ندادم و فقط گریه کردم . چونم و محکم تر فشار داد و با عصبانیت گفت :
- لعتی جواب بده . همونه ؟
بازم چیزی نگفتم . از ترس نمیتونستم حرف بزنم .
با عصبانیت گفت :
- راستش و بگو . تو اون خونه چه غلطی میکردی ؟ پیش اون پسره بودی آره ؟

romangram.com | @romangram_com