#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_124

بازم آمپر چسبوندم . داد زدم .
- هیچ معلوم هست چی میگی واسه خودت ؟ فکر کردی منو ورداشتی آوردی اینجا هر کاری خواستی میتونی بکنی ؟
با لبخند شیطون نگام کرد و گفت :
- نمیتونم ؟؟
خفه شدم .میتونست . واقعا میتونست . ولی نمیخواستم نشون بدم تا چه حد میترسم ازش .
هنوز داشت با شیطنت نگام میکرد . تو دلم اعتراف کردم واقعا خوشتیپ و جذاب بود . حتی تو این تیشرت ساده خاکستری رنگ . ولی من دوسش نداشتم . اصلا دوستش نداشتم . زوری که نبود .
- معنی کلمه تنفر و می دونی چیه ؟ من ازت متنفرم .میفهمی ؟
- مهم اینه که من ازت متنفر نیستم .
نخیر زبون حالیش نمیشه .
دستم و گذاشتم رو میز و گفتم :
- تو نمیتونی به زور منو اینجا نگه داری . الان همه نگران من هستن ...
با عصبانیت پرید وسط حرفم و گفت :
- منظورت از همه ، آقا حامین که نیست ؟؟
منم با عصبانیت نگاش کردم و گفتم :
- به تو ربطی نداره کی رو میگم ، ولی محض اطلاعت بگم ، آره اتفاقا منظورم حامین
یکم نگاش کردم . واقعا قیافش برزخی بود .
با ملایمت گفتم . چرا داری اذیتم میکنی . من حامین و دوست دارم . اینقدر خودخواه نباش .
از پشت میز بلند شد و اومد سمتم . همچین ترسیدم که نفهمیدم از پشت صندلی چه جوری خودم و کشیدم بیرون که باعث شد صندلی بیوفته زمین . ولی قبل از اینکه بتونم فرار کنم رسید بهم و بازوم رو محکم گرفت

romangram.com | @romangram_com