#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_12
از ترس داشتم میمردم .اتقدر دهنم و محکم فشار میداد که داشتم خفه میشدم . با صدای خفه ای که سعی میکرد جلوی بلندیشو بگیره کناره گوشم گفت :
- فهمیدی ؟
سرمو تکون دادام که یعنی آره . دستشو برداشت انگار اکسیژن با شدت وارد ریم شد . چند تا نفس عمیق کشیدم تا حالم عادی شد .آخه من درست نمیتونست با بینیم نفس بکشم . به خودم اومدم با دست کوبیدم تو سینش و گفتم :
- چته وحشی ؟ برو اون طرف خفم کردی
ولی با اون هیکل گندش یه سانتم از جاش تکون نخورد. دوتا دستمو گرفت باز کرد و گذاشت رو دیوار. دیگه نمیتونستم از جام تکون بخورم . سرش و آورد جلو ،نفساش میخورد به صورتم . چشماش از عصبانیت قرمز شد بود .با آبروهای گره خورده گفت :
- داشتی واسه خودت یه چیزایی میگفتی دوباره بگو ؟
از ترس و عصبانیت داشت اشکم در میومد . چونم داشت میلرزید سعی کردم بغضم و قورت بدم .با صدایی که میلرزید گفتم :
- چی از جون من میخوای ؟ به تو جه ربطی داره آخه کارای من ؟ اگه یه نفر دیده باشه که دوتایی اومدیم تو اتاق میدونی چی میشه. چه فکرایی میکنن راجع به ما ؟
- گفت :کوچولو سر به سر من نزار. وگرنه بد میبینی . در ضمن من بدمم نمیاد فکر بد کنن
خدایا چه گیری گرفتار شدم داشت مچ دستم میشکست از بس فشارش میداد. هیچ کس تا حالا با من اینجوری برخورد نکرده بود .سعی کردم دستمو از تو دستش بیارم بیرون ولی فایده نداشت .دیگه داشت اشکام میومد پایین
- پسره پرو من دلم هر کاری که بخواد میکنم . من اصلا تو رو نمیشناسم که بخوام بهت جواب پس بدم .تو فکر کردی من بی کس و کارم که هر چی دلت میخواد میگی؟ به بابام میگم پدرت و در بیاره . بزار به سیاوش بگم...
همینجوری داشتم واسه خودم حرف میزدم که با صدای خندش حرفم یادم رفت .با تعجب بهش نگاه کردم. همون جوری که داشت میخندید دستامو ول کرد چونم گرفت سرمو آورد بالا .داشتم دیگه سکته میکرد م ، نفس های عصبیش داشت به لبام میخورد. زل زد تو چشمام و گفت :
- من هر کاری که بخوام میکنم. منو از بابات نترسون . چون خودم میخوام باهاش صحبت کنم . میدونی واسه چی ؟
با تعجب سرمو به معنی نه تکون دادم
- واسه این که یه کاری کنم از این به بعد مجبور باشی فقط به من جواب پس بدی. واسه این که مال من بشی .
بعد یه دستش و گذاشت رو دیوار کنار سرم با جدیت نگام کرد و گفت :
- واسه این که از این بعد فقط تو مال من باشی و هر کسی جرات نداشته باشه نزدیکت بیاد کوچولو ، از این به بعد جای تو فقط اینجاست نه سیاوش و نه کس دیگه ای. اینو یادت نره کوچولو
بعدم ولم کرد . کت شلوارش و صاف کرد ، یه چشمکم واسم زد و رفت
romangram.com | @romangram_com