#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_106

- هیچی قرار مگه چیکار کنی ؟ رفته دنبال نخود سیاه . تو که داری از شمال میای . اون طرف هم تو پاساژ تو رو دیده پس جای نگرانی نیست .
آروم زیر چشمی یه نگاه به حامین کردم و بعد آروم جوری که نشنوه گفتم :
- اگه دنبالم اومده باشه چی ؟ تعقیبم کرده باشه چی ؟
- خیال راحت اگه همچین چیزی بود ماکان به بابات میگفت . انگار طرف شک داشته تو باشی یا نه ، دقیق نمیدونم . جای نگرانی نیست . اینم واسه خاطر این بهت گفتم که از این به بعد حواست و جمع کنی .
با ناراحتی گفتم :
- باشه . مرسی
- بهت میگم نگران نباش . اگه میدونستم اعصابت و خورد میکنی اصلا بهت نمیگفتم
به زور خندیدم و گفتم :
- باشه . مرسی سیاوش . اگه خبری شد بهم بگو حتما باشه ؟
- باشه خانم دهن گشاد . کاری نداری ؟
عصبانی گفتم :
- سیاوشــ ــ . نه مرسی . به فرنوشم خیلی سلام برسون . دلم واسه همه خیلی تنگ شده . خداحافظ
- دل ما هم واست تنگ شده . مواظب خودت باش الین . مشکلی واست پیش اومد فوری با من تماس بگیر . بای بای خانمی
گوشیو گذاشتم تو کیفم و رفتم تو فکر . یعنی اون کسی که منو تو پاساژ دیده کی بوده ؟ از کجا منو میشناخته . همش حس میکردم الان که ماکان جلو ماشین و بگیره ومن و با خودش به زور ببره . با صدای حامین به خودم اومدم
- مشکلی پیش اومده الین ؟
چقدر قشنگ اسمم و صدا میکرد . آخه پسر خوب تو که می تونی اینقدر خوب باشی چرا پدر من و در آ.ردی اعصاب خودتم خورد کردی
- نه چیز مهمی نبود . مامانم یکم بد حال بود واسه اون نگران شدم .
خدایا بازم ببخشید معذرت میخوام

romangram.com | @romangram_com