#آدم_دزدی_به_بهانه_عشق_پارت_102
سرم انداختم پایین و چیزی نگفتم .
آروم گفت :
- چرا ؟ پای کسی وسطه ؟
فوری سرم و بلند کردم . گفتم :
- نه اردلان . فقط من.... فقط من ....
نمیدونستم چه جوری بگم . روم هم نمیشد واضح بگم . دیدم همین جوری داره به دهنم نگاه میکنه و منتظره . دلم و زدم به دریا و آروم گفتم :
- من عاشقت نیستم اردلان . تو حقته که با یکی باشه که عاشقانه دوست داشته باشه . تو مرد خیلی خوبی هستی . همه چیز تموم . من به عنوان یه دوست ،دوست دارم ولی به عنوان یه همسر ....میدونی که عشق یه چیز دیگست .
این و گفتم و نفسم و با صدا دادم بیرون . مردم و زنده شدم تا حرفم رو گفتم .
اردلان با ناراحتی نگام کرد و گفت :
- نمیخوای بیشتر از این فکر کنی ؟
با ناراحتی نگاش کردم و گفتم :
- نه اردلان . عشق یه شبه به وجود نمیاد . من متاسفم .
غم تو چشماش رو میتونستم به راحتی ببینم . با خودم گفتم :
- درکم کن اردلان . الان ناراحت باشی بهتر از اینه که یه عمر با زنی زندگی کنی که عاشقت نیست .
آروم بلند شد و گفت :
- منم متاسفم واسه این که نتونستن داشته باشمت . امیدوارم موفق باشی الین . مرسی بازم . شب بخیر
آروم گفتم:
- ببخشم اردلان . لیاقتت رو نداشتم . شب بخیر .
romangram.com | @romangram_com