#آدم_میشوم_اگر_تو_حوای_من_باشی_پارت_98

_حالا چی شده مگه؟
_واسه اینکه با شرکت ما یه قرارداد ببنده شرطی گذاشته.
کمی خودمو جلوتر کشیدم چشامو ریز کردمو گفتم:
_چه شرطی؟
_اینکه تو بری وتو شرکت اون کار کنی.
با صدای نسبتا بلندی گفتم:
_چی؟!!!!
انگشتشو گذاشت رو بینیشو گفت:
_هیششش چه خبرته بابا.
عصبی گفتم:_چرا همچین شرطی گذاشته؟
شونه ای بالا انداختو با خنده گفت:
_شاید میخواد تلافی دندون مصنوعی تو قهوشو در بیاره.
نفسمو با حرص دادم بیرون،لبمو گاز گرفتم،ای خدا چرا انقد من بدشانسم؟با نگرانی گفتم:
_الان یعنی من باید برم اونجا کار کنم؟
شونه ای بالا انداختو گفت:
_نمیدونم شاید منصرف شده وگرنه باید زودتر بهت میگفت.
با لحن خوشحالی گفتم:
_یعنی ممکنه که منصرف شده باشه؟
چشماشو ریز کردو گفت:
_امکانش هست،بین تو ازاد چیزیه مگه؟
چشام اتوماتیک واردرشت شد:
_این چه حرفیه که میزنی؟مگه چه چیزی باید بین منو ازاد باشه؟!
_پس چرا باهاش اون شوخی رو کردی؟چرا اون باید واسه اینکه با شرکت ما شریک شه همچین شرطی بذاره؟

romangram.com | @romangram_com