#آدم_میشوم_اگر_تو_حوای_من_باشی_پارت_15

لبخند نگاهی بهم انداختو گفت:
_خوبه عزیزم؟!یه قدم وارد اتاق پرو شدم.
نگاهم ب گردن سفیدش افتاد نگام اومد پایین تر...
اب دهنم رو قورت دادم متقابلا یه قدم بهم نزدیک شد و با لحن کشداری گفت:
_میپسندی؟!
دسته ای از موهاش رو که جلو صورتش بود کنار زدم، نفس عمیقی کنار گوشش کشیدم، دستمو نوازش گونه گذاشتم رو گردنشو با لحن
ارومی گفتم:
_فوق العادس!
میتونستم بفهمم که تا چ حد لذت میبره از حرکاتم. من ازاد بودم!ارزوی همه دخترا،انتظار داشت ببوسمش اما من پسری نبودم که ب این
زودی وا بدم. دستمو از رو گردنش کشیدم پایین،تموم بدنش نبض میزد،لبخند جذاب و دلفریبی زدمو گفتم:
_من بیرون منتظرتم هانی.
عقب کشیدم بعد min10اومد، میتونستم بفهمم که چقد ضدحال خورده! یه بیقراری خاصی تو چشاش دیده میشد،تو ماشین نشستیم رو
کردم بهش و گفتم:
_بریم یچیزی بخوریم؟
سری ب نشونه تائید تکون دادو گفت:
_اوهوم خیلی گشنمه.
بردمش فست فود،میدونستم عاشق پیتزاس.*
اخرین برش پیتزام رو خوردم و گفتم:
_خب عزیزدلم بریم برسونمت؟
چهرش رفت تو هم و گفت:
_کاش میشد امشب نرم خونه+
ابرویی بالا انداختم و گفتم:
_چرا؟

romangram.com | @romangram_com