#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_98
خونم گردش را بالا می برد که در بمانم گرم یخبندان هوای . چراغ ها ، برف را و بودند کرده روشن
باعث می بیکرانی دریای مانندِ شدند از سفیدی به بیایند نظر . کریستالی های دانه اش ، برق کمی می
نور جلوی و گشتم برمی اگر و زدند را می گرفتم می توانستم به بالا نگاه کنم ستاره و ها را ببینم ، نقطه
هایی که در بودند شده پخش آسمان سراسر . سرسخت هایِ ستاره ، بلورین و شجاع ، در هوایِ آنجا
بودند ایستاده کننده منجمد و شفاف . باز هم روز بیشترِ را ماندیم بیرون . اما این بار در حالی که وانمود
Priscilla Voda .
می خسته کردم ام زود تمامش کردم تا کند استراحت بتواند میسون . بتواند بود ممکن با آسیب پایِ
دیده اش به بدهد ادامه اسکی ، اما می دیدم که این فعالیت کم کم دیدگی آسیب باعثِ اش می . شود
من میسون و به کردیم حرکت ساختمان سمت . نزدیک خیلی به هم راه می راجع و رفتیم به چیزی که
بودیم دیده اخیرا می خندیدیم . ناگهان چیز سفیدی که به حرکت سرعت می منظره را لحظه ای در کرد
بعد گوله دیدم و پیرامونم ی ای برفی به کوبیده میسون صورت شد . و گرفتم دفاعی حالت سریع به
پریدم عقب . اطراف را گرفتم نظر زیر . ناله و فریاد صدای از شده حفاظت ی منطقه ای که ساختمان
داری نبارا های در آن بلند داشتند قرار شد ...
آشفورد کُندی خیلی « . تو . » باشی هوشیار داری وظیفه
بیشتری های خنده صدای به گوش رسید . کاستیل ، اِدی میسون دوست بهترین 30و عده ی اندکی از نو
آموزانِ مدرسه از پشتِ درخت ها پدیدار شدند . صدای فریاد های بیشتری را شنیده بودم .
: « گفت اِدی خب ، هنوز هم قبولت حاضریم کنیم ، بخوای اگه البته تو تیم ما باشی . دخترا مثل اگه حتی
. » بدی جاخالی
هیجان زده تیم: « پرسیدم ؟ »
در گوله کردن پرت آکادمی برفی بود ممنوع اکیدا . مدرسه مسئولین به صورت غیر منطقی می ترسیدند
ما هایی گوله که دا خرده شیشه رای یا تکه های تیز هستند چوب را به سمت هم کنیم پرت . هرچند
فکر چنین چطور دانستم نمی اصلا می چطور نیست معلوم وقتی کنند می وسایلی چنین خواهیم که از
است دور دسترسمان را پیدا کنیم .
بعد اما نبود بزرگی شکنیِ قانون برفی گوله جنگ از هایی استرس ی همه که اخیرا از سر بودم گذرانده ،
اشیاع کردن پرت ناگهان به دیگران سمت به نظر ایده بهترین ای می رسید که در این بودم شنیده مدت
. من میسون و با بقیه همراه شدیم . ممنوع جنگی انجام فکرِ به او انرژی تازه ای باعث و داده بد شد درد
پایش قوزک را کند فراموش . با و حرارت ذوق زیادی به . پرداختیم مبارزه
Eddie Castile .
به جنگ زودی به رفت سمتی که می باید تا بیشتری افراد ممکن جای را با همزمان و بکوبیم برف از
بدهیم جاخالی دیگران حملات . من در هر دو ام را کودکانه رفتار و بودم استثنا مورد تا بردم پیش جایی
romangram.com | @romangram_com